دولت ایران در سالهای اخیر با چالشهای عدیدهای در حوزه سوخت و محیط زیست مواجه بوده است؛ از کمبود بنزین و افزایش قیمت آن گرفته تا آلودگی هوای کلانشهرها که هر زمستان نفس شهروندان را تنگتر میکند. در چنین شرایطی، انتظار میرود که سیاستگذاریها به سمت راهکارهای پایدار و مدرن مانند ترویج استفاده از خودروهای برقی و هیبریدی حرکت کند. اما آنچه در عمل شاهد آن هستیم، نه تنها گامی رو به جلو نیست، بلکه سیاستی است که عملاً نشاندهنده بیتوجهی دولت به این بحرانها و عدم تمایل به یافتن راهحلهای واقعی است.
افزایش تعرفه خودروهای برقی و هیبریدی؛ یک تصمیم ضد توسعه
اخیراً زمزمههایی از افزایش تعرفه واردات خودروهای برقی و هیبریدی به گوش میرسد؛ تصمیمی که اگر اجرایی شود، ضربهای مهلک به یکی از معدود راهکارهای موجود برای کاهش وابستگی به بنزین و بهبود کیفیت هوا خواهد زد. در حالی که سال گذشته حقوق ورودی خودروهای برقی تنها ۴ درصد و خودروهای هیبریدی ۱۵ درصد تعیین شده بود، حالا صحبت از تعرفهای یکسان و ۱۰۰ درصدی برای همه خودروهای وارداتی است. این سیاست نه تنها منطق اقتصادی ندارد، بلکه در تضاد کامل با نیازهای فوری جامعه و محیط زیست ایران قرار دارد.
بنزین، آلودگی و وعدههای توخالی
ایران با وجود دارا بودن منابع عظیم نفتی، سالهاست که در تأمین بنزین مورد نیاز خود با مشکل مواجه است. پالایشگاههای فرسوده، مصرف بالای سوخت خودروهای قدیمی و ناکارآمد، و عدم سرمایهگذاری کافی در زیرساختهای تولید، کشور را به واردکننده بنزین تبدیل کرده است. از سوی دیگر، آلودگی هوا در شهرهایی مثل تهران، اصفهان و اهواز به مرحلهای رسیده که نه تنها سلامت عمومی را تهدید میکند، بلکه هزینههای هنگفتی را به نظام بهداشت و اقتصاد تحمیل کرده است. در این میان، خودروهای برقی و هیبریدی میتوانند راهکاری مؤثر باشند؛ خودروهایی که یا بهطور کامل از سوخت فسیلی بینیازند یا مصرف آن را به حداقل میرسانند. اما دولت به جای حمایت از این فناوری، با افزایش تعرفهها عملاً درهای ورود آن را میبندد.
آیا حمایت از تولید داخل توجیه مناسبی است؟
آیا این سیاست نشاندهنده دغدغهای برای حمایت از تولید داخل است؟ اگر چنین است، چرا هیچ برنامه مشخصی برای تولید خودروهای برقی یا هیبریدی با کیفیت در داخل کشور دیده نمیشود؟ تولیدکنندگان داخلی که سالهاست با عرضه خودروهای پرمصرف و آلاینده، هم جیب مردم را خالی کردهاند و هم به آلودگی هوا دامن زدهاند، چگونه قرار است جایگزین این فناوریهای سبز شوند؟ واقعیت این است که افزایش تعرفهها نه به نفع تولید داخل است و نه به سود مصرفکننده؛ بلکه تنها به معنای تداوم انحصار و عقبماندگی است.
تناقض در سیاستگذاری و فشار بر مردم
دولت در حالی تعرفه ۱۰۰ درصدی را پیشنهاد داده که همین چند روز پیش، علی احمدنیا، سرپرست امور اطلاعرسانی دولت، اعلام کرد که دولت با افزایش تعرفه خودروهای برقی و هیبریدی مخالف است و رایزنیهایی با مجلس برای بازنگری این تصمیم انجام شده است. این تناقض آشکار در مواضع، خود نشاندهنده سردرگمی و بیبرنامگی در سیاستگذاری است. اگر دولت واقعاً مخالف افزایش تعرفههاست، چرا از ابتدا چنین پیشنهادی مطرح شد؟ و اگر موافق است، چگونه میخواهد این تصمیم را با ادعای حمایت از محیط زیست و کاهش هزینههای سوخت توجیه کند؟
این سیاست اشتباه، فشار مضاعفی بر مردم وارد میکند. در شرایطی که نرخ ارز سر به فلک کشیده و قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافته، افزایش تعرفه خودروهای برقی و هیبریدی به معنای گرانتر شدن این گزینههای پاک و حذف آنها از دسترس عموم است. نتیجه؟ تداوم استفاده از خودروهای بنزینی قدیمی، افزایش مصرف سوخت، و تشدید آلودگی هوا. آیا این همان آیندهای است که دولت برای مردمش در نظر گرفته است؟
راهکار در دسترس، اما نادیده گرفتهشده
جهان سالهاست که به سمت خودروهای برقی و هیبریدی حرکت کرده است. کشورهایی مثل چین، نروژ و حتی همسایگان ما در منطقه، با کاهش تعرفهها و ارائه مشوقهای مالی، استفاده از این خودروها را ترویج دادهاند. اما در ایران، دولت نه تنها مشوقی برای این فناوری ارائه نمیدهد، بلکه با افزایش تعرفهها، عملاً آن را به کالایی لوکس و دور از دسترس تبدیل میکند. این در حالی است که زیرساختهای حداقلی برای شارژ خودروهای برقی هم وجود ندارد و هیچ برنامه مشخصی برای توسعه آن اعلام نشده است.
دولت باید پاسخ دهد: اگر هدفش کاهش آلودگی هوا و وابستگی به بنزین نیست، پس چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا افزایش درآمد از محل تعرفهها آنقدر مهم است که سلامت مردم و محیط زیست را قربانی کند؟ یا شاید این سیاست، تنها ابزاری برای حفظ منافع گروههای خاصی است که از انحصار بازار خودروهای داخلی سود میبرند؟
اعتراض به بیتدبیری
ما، بهعنوان شهروندانی که هر روز با دود و ترافیک و هزینههای سرسامآور سوخت دستوپنجه نرم میکنیم، حق داریم به این بیتدبیری اعتراض کنیم. دولت موظف است راهکارهایی عملی برای حل مشکلات ارائه دهد، نه اینکه با سیاستهای اشتباه، گرهها را کورتر کند. خودروهای برقی و هیبریدی میتوانند بخشی از راهحل باشند، اما تنها در صورتی که دولت به جای سنگاندازی، مسیر را برای ورود و استفاده از آنها هموار کند. کاهش تعرفهها، ارائه مشوقهای مالی، و سرمایهگذاری در زیرساختهای شارژ، کمترین انتظاری است که از یک دولت مسئول میرود.
تا زمانی که این سیاستهای نادرست ادامه دارد، نه تنها امیدی به بهبود وضعیت بنزین و آلودگی هوا نیست، بلکه باید منتظر روزهایی بدتر باشیم؛ روزهایی که نفس کشیدن در شهرهایمان سختتر و هزینه زندگی سنگینتر خواهد شد. دولت باید بداند که مردم دیگر تحمل این بیبرنامگیها را ندارند. وقت آن است که به جای شعار، عمل کند و به جای بستن درها، راه را برای آیندهای پاکتر و پایدارتر باز کند.