ریشههای بحران آب
وزیران بسیاری در طول سالیان بر صندلی وزارت نیرو نشستهاند و رفتهاند، اما واقعیت این است که مشکلات بنیادین آب و برق کشور نه محصول چند ماه یا چند سال اخیر، بلکه نتیجه دو دهه تصمیمات اشتباه و نگاه سطحی به این دو کالای حیاتی است. بحران آب امروز، حاصل خطاهای پیاپی کارشناسان و مدیرانی است که نتوانستند از استراتژیکترین منبع کشور یعنی آب، پاسداری کنند. آنان در مدیریت منابع، در سیاستگذاری سدسازی، انتقال آب، و حتی فرهنگسازی برای مصرف درست شکست خوردند و حالا صورت مسئله را بهگونهای وانمود میکنند که گویا این بحران ناگهانی پدید آمده است.
بحران برق و بیتوجهی ساختاری
در حوزه برق نیز روایت مشابهی برقرار است. سالهاست که کمبود تولید و فرسودگی شبکهها بر دوش مصرفکنندگان انداخته میشود. امروز هم با بزرگنمایی ماینینگ غیرمجاز، تلاش دارند بار مسئولیت را از دوش خود بردارند و مردم را مقصر جلوه دهند. در حالی که واقعیت این است که کمبود برق نتیجه بیتوجهی ساختاری به توسعه نیروگاهها و بهویژه انرژیهای تجدیدپذیر است.
بیصداقتی در گفتار عمومی
آنچه بر شدت بحران میافزاید، بیصداقتی مسئولان در گفتار عمومی است. وزیر نیرو بارها وعده داد که تابستان پیشرو بدون خاموشی خواهد گذشت، اما امروز مردم هر روز شاهد ۴ تا ۶ نوبت قطعی برق هستند. تازه، رئیسجمهور نیز با اتکا به آمارهای غیرواقعی، مدعی وجود ۲۰۰۰ مگاوات استخراج زیرزمینی رمزارز شد؛ رقمی که هیچگونه پشتوانه کارشناسی ندارد.
استیضاح؛ کافی یا نمادین؟
استیضاح وزیر نیرو، اگرچه میتواند اقدامی اعتراضی و نشانهای از نارضایتی عمومی مجلس از وضع موجود باشد، اما تا زمانی که ریشههای مدیریتی و کارشناسی این بحرانها اصلاح نشود، تغییر وزیر بهتنهایی گرهی از کار فروبسته مردم باز نخواهد کرد. آب و برق، موضوعات حیاتی و ملیاند و مدیریت آنها نیازمند شجاعت، صداقت و برنامهریزی راهبردی است؛ چیزی که در کارنامه دو دهه اخیر این وزارتخانه غایب بوده است.